از میان سری فیلم های ” راکی “ قسمت پنجم از این مجموعه بنام ”راکی ۵“ فیلم مورد علاقه من از این سری میباشد. و این کشش من به این فیلم، نه به دلیل پرداختن فیلم به ورزش مشتزنی، که بیشتر به خاطر داستان آن و وجود صحنه های ملودرام خانوادگی و پرداختن فیلم به ناهنجاریهای اجتماعی است. و من تاکنون این فیلم را بارها تماشا کردهام.
امروز هم که این فیلم را برای چندمین بار داشتم میدیدم، نکته ای در آن برایم جالب بود، شاید اسم آنرا بتوانم، ”به چالش کشیدن قدرت فکر در برابر قدرت مشت“ بنامم.
در ابتدای فیلم پس از اساسکشی راکی به محله قدیمی خود، که گویی محله ثروتمندنشینی هم نیست، دو پسر هم مدرسهای پسر راکی با قلدری و زورگویی کاپشن پسر راکی را از تنش در آورده و مال خود میکنند، آنها بعدا هم پول توجیبی پسر راکی را بهزور از او میگیرند. در جایی دیگر از فیلم میبینیم که ” تامی گان “ ،بوکسور جوانی که راکی مربیگری او را پذیرفته است، در منزل راکی به همراه خانواده راکی مشغول به خوردن شام هستند، و جریان زورگیری از پسر راکی مطرح میشود، تامی گان که خود نیز در خانواده درست و حسابی بزرگ نشده است ، عقیده دارد که پسر راکی نیز باید با همان شیوه یعنی زور با آنها مقابله کند، که در اینجا همسر راکی یعنی آدریان با تامی گان مخالفت میکند و می گوید که، آنها در تربیت کردن پسرشان سعی میکنند که به پسرشان یاد بدهند که مشکلات را نه با قدرت بدنی که با قدرت مغز خود حل کند و خود راکی نیز به پسر خود بوکس یاد نمیدهد.
در ادامه فیلم میبینیم که پسر راکی در باشگاه پدر خود، زیر نظر کس دیگری به غیر از پدر خود به تمرین بوکس میپردازد تا خود را قوی سازد، و در صحنه بعدی فیلم میبینیم که روزی آن دو پسر به عادت همیشگی خود سد راه پسر راکی میشوند تا دوباره زورگیری کنند، اما اینبار وقتی که پسر راکی را به کتکزدن تهدید میکنند، با پایداری پسر راکی روبرو میشوند که کتککاری هم روی میدهد و پسر راکی از میدان، پیروز بیرون میآید.
به باور من، فیلم بیان میدارد که، زندگی سراسر مبارزه است، گویا همهجا نمیتوان مشکلات را با قدرت فکر حل کرد! خواهی نخواهی باید گاهی نیز از زور بازو کمک گرفت. اگر اندکی به دور و بر خود، با دقت در جامعه بنگریم، شاید این استدلال در فیلم درست باشد که برای اینکه حق خودمان را بخواهیم بگیریم، باید تن قوی هم داشته باشیم.
شما چه فکر میکنید؟